سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نابخردی و غفلت در دل دانشمند نیست . [امام علی علیه السلام]
 
یکشنبه 87 دی 1 , ساعت 12:47 صبح
پرسش :

به دلیل این که کسی نمی توانند مثل قرآن بیاورد نمی تواند دلیل معجزه بودن باشد؛ زیرا هر نوشته ای منحصر به فرد است، مثل شعر حافظ و یا خیام و امثال این ها را هم کسی نتوانسته بیاورد و همچنان اشعار و آثار آن ها بدون تغییر باقی مانده است.


پاسخ :

برای روشن شدن پاسخ، نکاتی چند ذکر می شود:
1. با دقت در عبارات سوال به دست می آید که:
اولاً: قرآن مثل ندارد و کسی نتوانسته مانند آن را بیاورد و ثانیاً: قرآن تغییر نکرده و الفاظ و عباراتش به همان صورت اولیه اش باقی مانده است. ولی پرسش مورد نظر این دو امر را مختص به قرآن ندانسته و اظهار داشته است که هر کتابی این دو ویژگی را دارد ـ مثل ندارد و تغییر هم نمی کند ـ و بعد بیان داشته است که آن دو خصوصیت دلیل بر معجزه بودن قرآن نیست. بنابراین لازم است این دو مسأله مورد بررسی قرارگیرد تا روشن شود که آیا واقعاً مثل نداشتن و تغییر ناپذیر بودن، مخصوص قرآن است، یا سایر کتب مانند دیوان حافظ و ... هم آن دو ویژگی را دارند.
مثل نداشتن ویژگی منحصر به فرد قرآن:
قرآن کریم خود را بی مثل معرفی می کند و همه علما و دانشمندان تمام عصرها را تا قیامت به صورت های مختلف و با جدیت تمام به مبارزه و هماوردی دعوت می کند:
1. در آیه ای تمام جنیان و انسان ها را از آوردن کتابی مثل قرآن عاجز معرفی می کند و مدعی است که حتی اگر همه آنها دست به دست هم دهند و هم فکری کنند تا کتابی مثل قرآن را بیاورند نمی توانند چنین کاری کنند، آن آیه چنین است: «قل لئن اجتمعت الانس و الجن علی ان یأتوا بمثل هذا القران لا یأتون بمثله و لو کان بعضهم لبعض ظهیراً»[1] یعنی: « (ای پیامبر!) بگو: اگر جن و انس اتفاق کنند که همانند این قرآن را بیاورند، همانند آن را نخواهند آورد؛ هر چند یکدیگر را کمک کنند.»
2. در آیه ای دیگر خواسته شده فقط ده سوره مثل سوره های قرآن بیاورند: «ام یقولون افتریه قل فأتوا بعشر سور مثله مفتریات و ادعوا من استطعتم من دون الله ان کنتم صادقین»[2] یعنی: «آیا می گویند: او به دروغ این (قرآن) را (به خدا) نسبت داده (و ساختگی است)؟! بگو: اگر راست می گویید، شما هم ده سوره ساختگی همانند این قرآن بیاورید؛ و تمام کسانی را که می توانید ـ غیر خدا ـ (برای این کار) دعوت کنید!»
3. در آیه 23 سوره بقره و آیه 38 سوره یونس به آوردن یک سوره مثل سوره های قرآن تحدی (هماورد طلبی) شده است، برای اختصار به ذکر آیه اول بسنده می شود: «و ان کنتم فی ریب مما نزلنا علی عبدنا فأتوا بسورة من مثله و ادعوم شهداء کم من دون الله ان کنتم صادقین» یعنی: «اگر درباره آنچه بر بنده ما (پیامبر) نازل کرده ایم، شک و تردید دارید، (دست کم) یک سوره همانند آن بیاورید؛ و گواهان خود را ـ غیر خدا ـ (برای این کار) فرا خوانید اگر راست می گویید.»
با توجه به آیات فوق نه تنها مجموع قرآن بی نظیر است بلکه تک تک سوره های آن هم مثل ندارند که ظاهراً در متن شبهه فوق این مطلب دست کم درباره کل قرآن (به صورت مجموعی) پذیرفته شده است منتهی ادعا شده است که این ویژگی اختصاص به قرآن ندارد و سایر کتاب ها مانند دیوان حافظ و ... نیز مثل ندارند.
آری: اگر مقصود از «مثل» شباهت و همانندی در جمیع جهات اعم از زبان، مکان و زمان تألیف و قرار گرفتن، نوع کاغذ، مؤلف، اندازه، الفاظ، معانی، نظم یا نثر بودن و ... باشد این ادعا درست خواهد بود؛ و اصلاً هیچ چیزی که مثل (شبیه کامل از جمیع جهات) به چیز دیگری در جهان وجود نخواهد داشت: حتی نسخه های مختلف از یک کتاب، هر چند از جهت مؤلف، لفظ، محتوا، نوع خط و ... یکسان باشند باز مثل هم (به معنی ذکر شده) نخواهند بود زیرا از جهات متعدد دیگری مثل مکان و وضع قرار گرفتن و ... باز هم متفاوت خواهند بود و با این حساب اصلاً هیچ چیزی که با چیز دیگر شباهت کامل و از جمیع جهات داشته باشد، در جهان وجود نخواهد داشت، اما روشن است که چنین معنایی برای «مثل» نادرست است؛ توضیح اینکه واژه مثل یک کلمه عربی است و قرآن نیز به زبان عربی نازل شده است بنابراین وقتی قرآن مدعی می شود که «مثل» ندارد و نخواهد داشت، باید دید مرادش چیست؟ و مثل به چه معنایی است؟
معنی واژه «مثل»:
در کتاب «التحقیق فی کلمات القرآن»، پس از ذکر عبارات چند کتاب لغوی معتبر در زبان عربی چنین نتیجه گرفته است که اصل این ماده به معنی برابری چیزی با چیزی در ویژگی های اصلی و برجستة مورد نظر است. [3] بنابراین وقتی گفته می شود قرآن بی «مثل» است، مقصود این است که: هیچ نوشته ای و سخنی در اوصاف اصلی مانند فصاحت و بلاغت، مضمون عالی و ... مانند قرآن نیست. یعنی نمی توان ارزش آن را در جهات مذکور بسان قرآن دانست. حتی نهج البلاغه امیر المؤمنین علی ـ علیه السّلام ـ نیز با این که بسیار فصیح و بلیغ و خارج از توان بشر عادی است و مضامین بسیار عالی دارد باز توان برابری با قرآن را ندارد. و در واقع معارف آن از قرآن اخذ شده است. و اما سایر کتاب ها هر چقدر هم که زیبا و پر محتوا باشند باز با قرآن قابل مقایسه نیستند و مشابه دارند؛ به عنوان مثال در بین کتاب های ادبی مسلماً دیوان حافظ اگر برجسته ترین نباشد از جملة برجسته ترین ها می باشد؛ اما اصلاً با قرآن قابل مقایسه نیست و مضامین عالی آن از قرآن اقتباس شده است چنانکه خود حافظ این مطلب را گوشزد می کند:
صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم[4]
و در جای دیگر می گوید:
عشقت رسد به فریاد گر خود به سان حافظ قرآن ز بر بخوانی با چهارده روایت[5]
به علاوه کتاب های دیگری ممکن است وجود داشته باشند که از جهت ارزش ادبی با دیوان حافظ قابل مقایسه باشند و بلکه در بعضی جهات بالاتر از آن باشند، چنان که اشعار و نثر سعدی در باب موعظه قوی تر از حافظ است و مثنوی و معنوی مولوی در بعد عرفانی با دیوان حافظ قابل مقایسه است و به عقیده بعضی از علما اشعار عرفانی ابن فارض که به عربی سروده شده قابل مقایسه با اشعار حافظ و بلکه قوی تر از آن است.[6]
تذکر: ممکن است کتابی در موضوعی نوشته شود و فعلاً نظیر هم نداشته باشد ولی این به جهت عجز دیگران از نوشتن کتابی مثل آن یا بالاتر از آن نیست، بلکه به جهت بی اهمیت بودن آن موضوع، یا به جهت نبودن انگیزه برای کسی در نوشتن آن و یا ... است. ولی با توجه به تحدی (مبارزه طلبی) قرآن، دشمنان انگیزه های بسیار قوی برای مقابله به مثل کردن داشته و دارند و اقداماتی نیز در این باره کرده اند و رسوا شده اند؛ در آینده نیز اگر کل انسان ها جمع شوند تا کتابی مثل قرآن، یا متنی مثل یک سوره از قرآن بیاورند نمی توانند چنین کاری کنند و اگر بر فرض محال چنین کاری انجام شود دیگر هیچ یک از مسلمانان قرآن را معجزه نخواهند دانست.
تغییر ناپذیری ویژگی قرآن:
همان طور که اشاره شد، در شبهة مورد بحث با اذعان به تغییر ناپذیری قرآن، سایر کتب نیز تغییر ناپذیر به شمار رفته اند؛ اما حق این است که تغییر ناپذیری قرآن مسلم است و بهترین شاهد آن هم این است که نسخه های مختلف قرآن در هر جا که باشند همه از جهت الفاظ یکسان هستند و حتی در یک حرف نیز با هم اختلاف ندارند. ولی تغییر ناپذیری سایر کتاب ها به مزاح شبیه تر است تا به واقعیت و شاهد آن هم این است که بسیاری از کتاب ها در طول زمان دچار تغییر شده یعنی چیزی از آن کاسته شده یا چیزی به آن افزوده گردیده و یا مطالبش تغییر کرده است. بلکه گاهی چاپ دوم با چاپ اول تفاوت چشم گیری دارد که این تغییرات گاهی توسط مؤلف و گاهی توسط دیگران انجام می شود. و در واقع غیر قرآن شریف، بقیه کتاب ها، کتاب های ویرایشی هستند.
معجزه بودن قرآن:
در مباحث قبل روشن شد که اولاً : قرآن مثل ندارد و کسی نمی تواند مثل آن را بیاورد و تغییر ناپذیر است ـ چنان که در متن شبهه نیز به این مطلب اعتراف شده است. ـ ثانیاً: این دو ویژگی مخصوص قرآن است و هیچ کتاب دیگری که نوشته بشر است چنین خصوصیتی ندارد؛ و توجه به این دو مطلب برای تصدیق معجزه بودن قرآن کافی است. چرا که: «معجزه به کار ویژه و خارق العاده ای گفته می شود که تنها فرستادگان الهی توان انجام آن را دارند و بشر عادی حتی اگر تمام قوای خود را به کار گیرد، از آوردن مثل آن عاجز و ناتوان است.»[7] و وقتی ثابت شد که قرآن مثل ندارد و بشر عادی توان آوردن حتی مثل سوره ای از آن را ندارد، معجزه بودن آن ثابت می شود. معجزه بودن قرآن در آیة 23 سوره بقره ـ که متن آن گذشت ـ به صورت قیاس استثنایی بیان شده است: «اگر شما در حقانیت قرآن تردید دارید و آن را ساختة فکر بشر می پندارید، پس آوردن همانند آن باید برای شما ممکن باشد؛ در صورتی که اگر همه شما توان خود را به کار گیرید قطعاً نمی توانید مانند آن را بیاورید و همین ناتوانی شما نشانة کلام الله بودن قرآن است.»[8]
و تغییر ناپذیر بودن قرآن، معجزه بودن آن را بیش تر تأکید می کند. هر چند این وصف یکی از اوصافی است که قرآن را بی مثل می کند.
لازم به ذکر است که اعجاز قرآن، محدود به یک بعد نیست بلکه در ابعاد مختلف مانند ابعاد زیر معجزه است: 1ـ درس نخوانده بودن پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ 2ـ فصاحت و بلاغت 3ـ آموزه ها و معارف عالی 4ـ هماهنگی و عدم وجود اختلاف در کل آیات قرآن 5ـ وجود خبرهای غیبی در قرآن 6ـ طرح مسائل دقیق علمی 7ـ آفرینش های هنری و ... که تفصیل این ابعاد اعجازی قرآن در این مختصر نمی گنجد و در منابعی که معرفی خواهد شد می توان مطالعه کرد.
برخی از اندیشمندان غیر مسلمان نیز وقتی با دیده انصاف به قرآن نظر کرده اند به عظمت، بلکه به اعجاز قرآن اقرار کرده اند[9] که برای نمونه یک مورد ذکر می شود:
بانو دکتر «لورا واکیا واگلیری» استاد دانشگاه «ناپل» در کتاب «پیشرفت سریع اسلام» می نویسد: «کتاب آسمانی اسلام نمونه ای از اعجاز است ... قرآن کتابی است که نمی توان از آن تقلید کرد، نمونه سبک و اسلوب قرآن در ادبیات، سابقه ندارد، تأثیری که این سبک در روح انسان ایجاد می کند ناشی از امتیازات و برتری های آن است ... چطور ممکن است این کتاب اعجاز آمیز ساختة محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ باشد در صورتی که او یک عرب درس نخوانده ای بود ... ما در این کتاب گنجینه ها و ذخائری از علوم می بینیم که فوق استعداد و ظرفیت با هوش ترین اشخاص و بزرگ ترین فیلسوفان و قوی ترین رجال سیاست و قانون است. به دلیل این جهات است که قرآن نمی توان کار یک مرد تحصیل کرده و دانشمندی باشد.»[10]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. آیت الله محمد هادی معرفت، التمهید، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، جلدهای 4، 5 و 6.
2. همان، علوم قرآنی، ناشر: مؤسسه فرهنگی انتشاراتی التهمید و سازمان مطالعه و تدوین کتب، علوم انسانی دانشگاه ها (سمت)، چ دوم، 1379، ص 203 ـ 270.
3. آیت الله عبدالله جوادی آملی، قرآن در قرآن، قم: مرکز نشر اسراء، چ دوم، 1378، ص 85 ـ 177.
4. همان، تسنیم، قم: مزکز نشر اسراء، چ اول، 1378، ج 2، ص 409 ـ 443.
5. شهید آیت الله مرتضی مطهری، مجموعه آثار، تهران: صدرا، چ چهارم، 1377، ج 4، ص 426 ـ 617.
[1] . اسراء/ 88 و در آیه 34 سوره طور از مخالفان خواسته شده تا سخنی مانند قرآن بیاورند.
[2] . هود/ 13.
[3] . حسن المصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، بی جا، وزارة الثقافة و الارشاد الاسلامی، چاپ اول، 1369، ج 11، ص 25.
[4] . بیتی از غزل 319 دیوان حافظ.
[5] . بیتی از غزل 94 دیوان حافظ.
[6] . مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، 1377، ج 13، ص 221؛ و حسینی تهرانی، محمد حسین، روح مجرد، تهران، انتشارات حکمت، چاپ سوم، 1416 ه‍ ق، ص 628.
[7] . جوادی آملی، عبدالله، قرآن در قرآن، قم، انتشارات اسراء، چاپ دوم، 1378، ص 89.
[8] . جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، قم، انتشارات اسراء، چاپ اول، 1378، ج 2، ص 413 ـ 414.
[9] . ر.ک: معرفت، محمد هادی، التمهید، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، چاپ اول، 1411 ه‍ ق، ج 4، ص 191 ـ 202؛ و مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ بیست و دوم، 1366، ج 1، ص 135 ـ 138.
[10] . تفسیر نمونه، همان، ص 138.


لیست کل یادداشت های این وبلاگ