| |
|
| |
|
| |
|
حیله برامیرمؤمنان |
هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله از مکه به مدینه هجرت نمود، امیرالمومنین علیه السلام را در مکه وکیل و نایب خود گرداند، تا آن حضرت امانت ها و سپرده هایی را که مردم نزد پیامبر داشتند به صاحبانشان رد نموده ، آنگاه به مدینه رود. در آن روزهایی که علی علیه السلام امانت ها را به مردم تحویل می داد، حنظله بن ابی سفیان ، عمیر بن وائل ثقفی را تطمیع نمود تا نزد آن حضرت رفته و هشتاد مثقال طلا از او مطالبه کند، و به وی گفت : اگر علی از تو گواه بخواهد ما گروه قریش برای تو شهادت خواهیم داد، و صد مثقال طلا به عنوان پاداش به وی داد که از جمله آنها گردن بندی بود که به تنهایی سیزده مثقال طلا وزن داشت . عمیر نزد امیرالمومنین علیه السلام رفت و از آن حضرت مطالبه سپرده نمود. علی علیه السلام هر چند ودایع و امانات را ملاحظه کرد، سپرده ای به نام عمیر ندید و دانست که او دروغ می گوید، پس او را موعظه نمود تا از ادعایش دست بردارد ولی اندرزها سودی نبخشید و عمیر همچنان برگفته خود ثابت بود و می گفت : من بر ادعای خود گواهانی از قریش دارم که آنان برایم گواهی می دهند؛ مانند ابوجهل ، عکرمه ، عقبه بن ابی معیط، ابوسفیان و حنظله . امیرالمومنین علیه السلام فرمود: این نیرنگی است که به تدبیر کننده اش بر می گردد. و آنگاه دستور داد همه شهود حاضر شده در خانه کعبه بنشینند و به عمیر رو کرده و فرمود: اکنون بگو بدانم امانت را چه وقت تسلیم پیامبر صلی الله علیه و آله نمودی ؟ عمیر: نزدیک ظهر بود که سپرده را به او تحویل دادم و او آن را از دستم گرفته به غلام خود داد. و آنگاه ابوجهل را طلبیده همان سوال را از او پرسید، ولی ابوجهل گفت : مرا حاجتی به پاسخ گفتن نیست ، و بدین وسیله خود را رها کرد. پس از آن ابوسفیان را به نزد خود فراخواند و همان سوال ها را از او پرسید ابوسفیان گفت : نزدیک غروب آفتاب بود که عمیر امانتش را تسلیم پیامبر صلی الله علیه و آله نمود و آن حضرت مال از او گرفت و در آستین خود قرار داد. نوبت به حنظله رسید او گفت : به خاطر دارم که آفتاب در وسط آسمان بود که عمیر ودیعه را به پیامبر داد و آن حضرت امانت را در پیش رو گذاشت تا وقتی که خواست برخیزد، آن را به همراه خود برد. و سپس عقبه را احضار کرد و کیفیت را از او جویا شد، وی گفت : به هنگام عصر بود که عمیر امانتش را تحویل پیامبر صلی الله علیه و آله داد و آن حضرت امانت را فورا به منزل فرستاد و پس از او عکرمه را خواست و چگونگی را از او پرسش نمود، عکرمه گفت : اول روز بود که عمیر امانت را به پیامبر تحویل داده پیامبر آن را تحویل گرفت و فورا به خانه فرستاد. و عمیر آنجا نشسته بود و تمام جریانات و تناقض گویی های آنان را می شنید. آنگاه امیرالمومنین علیه السلام به عمیر رو کرده فرمود: می بینم رنگ صورتت زرد شده و حالت دگرگون گشته است ! عمیر گفت : الان حقیقت حال را به شما خواهم گفت : زیرا شخص حیله گر، رستگار نخواهد شد. به خدا سوگند من هرگز امانتی را نزد محمد نداشته ام و تنها عامل محرک من حنظله و ابوسفیان بوده اند و اینکه دینارهایی که مهر هند، زن ابوسفیان بر آنها نقشین است نزد من موجود می باشند که آنها را به عنوان پاداش به من داده اند. و آنگاه امیرالمومنین علیه السلام فرمود: بیاورید شمشیری را که در گوشه خانه پنهان است ، شمشیر را آوردند. علی علیه السلام شمشیر را به دست گرفت و به حاضران نشان داد و فرمود: آیا این شمشیر را می شناسید؟ گفتند: آری ، این شمشیر حنظله می باشد، از آن میان ابوسفیان گفت : این شمشیر از حنظله سرقت شده است . امیرالمومنین به وی فرمود: اگر راست می گویی پس غلام تو مهلع ؛ سیاه چکار کرد؟ ابوسفیان گفت : او فعلا برای انجام ماموریتی به طائف رفته است . آن حضرت فرمود: ای کاش ! می آمد و تو یک بار دیگر او را می دیدی و اگر راست می گویی او را احضار کن بیاید. ابوسفیان خاموش شده سخنی نگفت سپس آن حضرت به ده نفر از غلامان اشراف قریش فرمود تا محل معینی را حفر کنند، چون حفر کردند ناگهان به جسد کشته مهلع برخوردند، آن حضرت فرمود: آن را بیرون بیاورید، جسد را بیرون آورده و به طرف خانه کعبه حمل کردند، مردم از مشاهده پیکر بیجان مهلع در شگفت شده سبب قتلش را از آن حضرت پرسیدند. امام علیه السلام فرمود: ابوسفیان و پسرش این غلام را تطمیع کرده وبه پاداش آزادیش او را وادار نمودند تا مرا به قتل برساند تا این که در راهی برایم کمین کرد و بناگاه به من حمله نمود و من هم مهلتش نداده گردنش را زدم و شمشیرش را گرفتم . و چون مکر و نیرنگ آنان در این دفعه بجایی نرسید خواستند بار دیگر حیله ای به کار برند ولی آن هم نقش بر آب گردید. |
قضاوتهای امیر المومنین(ع) / محمد تستری |
کسی که سوار آن کشتیها شد، نجات مییابد،؛ و کسی که آن را ترک نمود، غرق میگردد؛ آنکه از آنها پیشی گرفت، از مرز دین خارج شده است؛ و آنکه از آنها عقب ماند، نابود شده است؛ و آنکه دوش به دوششان حرکت کرد و به آنان پیوست، همراهشان خواهد بود.بیتردید، پیروی صحیح از امامان(علیهم السلام) قبل از معرفت و شناخت شیوه زندگی فردی و اجتماعی و سیاسی آنان ممکن نیست. روح پیروی، معرفت و شناخت آنان است.رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)فرمود:انّ لکلّ شیء دعامه و دعامه هذا الدّین الفقه و لفقیه واحد أشد علی الشّیطان من ألف عابد1؛
هرچیزی زیربنا و اساسی دارد؛ زیربنا و اساس دین اسلام، شناخت است. نقش مقاومت یک فرد دارای شناخت در برابر شیطان (و الگوهای فساد) از نقش هزار عابد بیشتر است.نیز فرمود:من عمل علی غیر علم کان ما یفسد أکثر ممّا یصلح؛2
کسی که بدون شناخت، عمل و حرکت کند، بیشتر از آنکه اصلاح کند، به فساد میکشاند.با کمال تأسف، پیروی بسیاری از شیعیان از امامان، کورکورانه و قشری است. آنان با اینکه حسن نیت دارند، بر اثر عدم شناخت، گاهی به نام پیروی از امامان، درست در مقابل آرمان آنان حرکت میکنند و نمیدانند که نمیدانند؛ در نتیجه، تا ابدالدهر در «جهل مرکب» خواهند ماند. برای آشنایی با آن بزرگواران نباید تنها به گزارش سرگذشت امامان و تاریخ زندگی آنان، بدون «تجزیه و تحلیل» اکتفا کرد؛ بلکه باید با تجزیه و تحلیل صحیح، فرهنگ ناب اسلام را از زوایای زندگی پربار امامان استخراج نمود. آنان معادن حکمت و بینش اسلامی هستند و گنجینههای عالی معرفت بشری میباشند. اگر خواسته باشیم از معدنی استفاده کنیم، باید چهار مرحله را طی کنیم:
1. کشف معدن )شناخت)؛
2. استخراج آن از زیر پوششها؛
3.یدکسازی از مواد کشف شده )فردسازی)؛
4.ترکیب وسایل یدکی (جامعهسازی .(
ما نخست باید شیوه زندگی امامان را بشناسیم، بعد آنرا از مرحله ذهنیت به عینیت برسانیم (فردسازی) و سپس آن گنجهای سعادت را ترکیب کنیم و مجموع آنان را سرمشق زندگی خود قرار دهیم (جامعهسازی).
و چنین چیزی بدون «تجزیه و تحلیل» زندگی امامان میسر نیست. به همین منظور و به آن سبب که در روایات مختلف، پیدایش مأمونان منتظر، مقدمه ظهور امام(علیه السلام) ذکر شده است، از این شماره به معرفی آموزههای اخلاقی ـ رفتاری امامان شیعه(علیهم السلام) به خوانندگان اقدام کردهایم .
بخشهایی از سیره امامان معصوم(علیهم السلام)امام مهدی مهدی علیه السلام
بیشتر سیرهنویسان و وقایعنگاران تنها به نقل حوادث و تاریخ اکتفا کردهاند. و کمتر به تجزیه و تحلیل پرداختهاند و از کنار مسائل بسیار مهم زندگی امامان(علیهم السلام) به سادگی و با اغماض گذشتهاند. تاریخنویسان درباری، تعمد داشتهاند سطحی عبور کنند؛ زیرا تجزیه و تحلیل وقایع پویا و حرکتزای امامان، برای اربابان تاریخنگاران مزدور خطرناک بود. اینان حتی به ذکر امور پست پرداختند و در وصف میگساری فلان سلطان و خان، هر چه توانستند قلم فرسایی کردند، ولی شیوه زندگی امامان را کتمان و سانسور کردند و ظاهری از آن را بازگو نمودند، و این جنایتی غیرقابل بخشش است، که به نظر نگارنده، مظلومیت امامان بدین جهت، بسیار بیشتر از مظلومیت آنان به سبب مسموم و کشته شدن است.
بنابراین، اگر بخواهیم امامان را بشناسیم و به طور صحیح از آنان پیروی کنیم، باید با خط سیر و مشی راستین آنان در ابعاد گوناگون زندگی آشنا شویم و همان را الگوی رفتار خود سازیم.با اینکه شناخت و فهمیدن شیوه زندگی امامان معصوم(علیهم السلام) از ضروریات است، ولی با کمال تأسف بخشهای حساس و سازنده زندگی پربار و درخشان آنان، کمتر مطرح شده است. از اینرو، اطلاعات ما از زوایای زندگی آن بزرگ مردان الهی، بسیار ضعیف و اندک است. بر این اساس، بحث و بررسی در اینباره، نو و جالب به نظر میرسد.از اینرو، شایسته است به عنوان مقدمه، مطالبی مطرح گردد تا با بصیرت بیشتر، این بحث بسیار جالب و پرفایده دنبال شود. لازم میدانم امور زیر را خاطرنشان کنم:
1. لزوم آشنایی با زندگی چهارده معصوم(علیهم السلام):
بر هر شیعه، لازم است آشنایی با زندگی چهارده معصوم را سرلوحه برنامه زندگیاش قرار دهد، زیرا پاکترین و سالمترین و پربارترین زندگیها، زندگی چهارده معصوم است و اگر در تمام جهان و زوایای تاریخ پیشینیان و معاصران، به کند و کاو بپردازیم، زندگیای سالمتر و سازندهتر و بالندهتر از زندگی جذاب و روحبخش چهارده معصوم نخواهیم یافت.
به اعتقاد شیعه، آنکه امام علی(علیه السلام) را گم کند، پیامبر اسلام و مکتب ناب او را نخواهد شناخت. پیامبر را وقتی میتوان شناخت که امام علی(علیه السلام) را بشناسیم، زیرا آن امام، باب شهر علم نبوت است. کسی که میخواهد وارد شهر شود، باید از در وارد شود.امامان(علیهم السلام) اوصیای دوازدهگانه پیامبر اسلام و آیینه تمام نمای سیمای معنوی پیامبر میباشند. مطابق حدیث ثقلین، آنان کنار قرآن، دو یادگار ارزشمند و گرانبهای پیامبر هستند. پس آشنایی با شیوه زندگی و خط سیرشان، آشنایی با روش و مسیر زندگی پیامبر است.وجود مقدس فاطمه زهرا(سلام الله علیها)از این مجموعه نور جدا نیست. او پاره تن پیامبر و مادر امامان است و در همه ابعاد زندگی، با آنان هم سو است.
2.زندگی پوچ و بیهوده:
براساس مبانی شیعه، اگر شیوه زندگی در جهت و راستای شیوه زندگی امامان نباشد، چنین زندگی پوچ و بیهوده است. نه خداوند آنرا قبول دارد و نه باعث نجات و رستگاری خواهد بود. در اینباره به روایات زیر توجه کنید:امام صادق(علیه السلام) فرمود:لادین لمن دان بولایه امام جائر لیس منالله.3
آن که امامت رهبر ستمگر را که از طرف خدا نیست، دین خود قرار دهد، دین ندارد.إنّا لانعدّ الرّجل مؤمنا حتی یکون بجمیع أمرنا متّبعا مریدا.4
ما انسان را مؤمن نمیدانیم، مگر اینکه در همه امور، از ما پیروی کند و ما را مراد خود قرار دهد.نیز آن حضرت، ضمن گفتاری فرمود:من عرفنا کان مؤمنا، و من أنکرنا کان کافرا، و من لم یعرفنا و لم ینکرنا کان ضالّا؛5
آنکه ما را شناخت، مؤمن است و آنکه ما را انکار کرد، کافر است و آنکه ما را نشناخت، ولی ما را انکار نکرد، گمراه میباشد.امام باقر(علیه السلام) فرمود:کلّ من دان الله عزّجل بعباده یجهد فیها نفسه، و لاامام له من الله، فسعیه غیرمقبول، و هو ضالّ متحیر و الله شانیء لاعماله...؛6
هرکه دین داری خداوند متعال به عبادتی کند که خود را برای انجام آن به زحمت اندازد، ولی به امامت امامی که خداوند تعیین نموده، معتقد نباشد، زحمت او در عبادت، قبول نمیشود و گمراه سرگردان است و خداوند با اعمال او مخالف است.نیز فرمود:إنّما یعرف الله عزوجل و یعبده من عرف الله و عرف إمامه منّا أهل البیت، و من لا یعرف الله عزّوجلّ و لا یعرف الإمام منّا أهل البیت فإنّما یعرف و یعبد غیرالله هکذا و الله ضلالا؛7
تنها آن کس خداوند را میشناسد و پرستش میکند که هم خدا را بشناسد و هم امام خاندان ما را بشناسد. کسی که خدا و امام خاندان ما را نشناسد، غیر خدا را شناخته و عبادت کرده، این گونه (مانند عامه مردم) به خدا گمراه است.از اینگونه روایات فهمیده میشود شیعه باید مجموعه فرهنگ و شیوه زندگی امامان را بشناسد و با اعتقادی صحیح و نیتی خالص به دنبال آن حرکت کند. و اگرنه نام او در فهرست شیعیان امام علی و امامان(علیهم السلام) ثبت نخواهد شد، چنانکه امام باقر(علیهم السلام)، ضمن گفتاری به جابر جعفی فرمود…: فو الله ما شیعتنا إلاّ من اتّقی الله و أطاعه؛8
سوگند به خدا شیعه ما نیست مگر کسی که پرهیزکار بوده و از خدا اطاعت کند.امام سجاد فرمود:ألا و إنّ إبغض النّاس الی الله من یقتدی بسنّه امام و لا یقتدی بأعماله؛9
مبغوضترین انسانها در پیشگاه خدا کسی است که امام را مقتدای خود در سنتها قرار دهد (تنها به اعتقاد اکتفا کند) ولی از رفتار و اعمال امام پیروی نکند.باید در عمل و رفتار، شیعه امامان باشیم. مولانا در مثنوی میگوید:
نام فروردین نیارد گل به باغ
شب نگردد روشن از اسم چراغ
اسم گفتنی، رو مسمّی را بجوی
ماه در بالاست نی در آب جوی
هیچ اسمی بی مسمّی دیدهای؟
یا زگاف و لام گل، گل چیدهای؟
تا قیامت عارف ار «می، می» کند
تا ننوشد باده، مستی کی کند؟
3. دو قرن زندگی سیاسی امامان یا گنیجنه فضیلت:
امامان معصوم از سال یازدهم هجری (سال رحلت پیامبر) تا سال 260 هجرت (سال غیبت حضرت مهدی(علیهم السلام)) مجموعاً 250 سال امامت کردند، یعنی زندگی سیاسی را سپری کردند. ما باید به جستوجوی رفتار و زوایای زندگی امامان در این سالها بپردازیم و آنرا بررسی کنیم و نحوه زندگی آنان را بشناسیم.در بررسی شیوه زندگی امامان در 250 سال، گاهی به ظاهر تضادی میبینیم، که در بحثهای آینده روشن میشود هیچگونه تضادی وجود ندارد. به سه نمونه زیر توجه کنید:
الف) بعداز رحلت رسول خدا(صلی اله علیه وآله و سلم)، امام علی(علیهم السلام) را با زور برای بیعت با ابوبکر بردند. او ناگزیر بیعت کرد.همین زور در مورد امام حسین(علیهم السلام) بود، ولی حضرت بیعت نکرد و گفت: شهید میشوم، ولی بیعت نمیکنم! این دو برخورد، از دو امام معصوم، به ظاهر، هماهنگ و همسو نیست.
ب) بعضی از امامان زندگی متوسطی داشتند، ولی بعضی بسیار ساده میزیستند. در یکسو نان و سرکه امام علی را مینگریم، در سوی دیگر غذاهای گوناگون سفره امام رضا(علیهم السلام) را. این دوگانگی را چگونه بپذیریم؟باید گفت: اصل در زندگی، سادهزیستی است؛ ولی بر امامی در وضعی خاص لازم بود دارای چنان لباس و چنین خوراکی باشد.
ج) از یک سو، امام علی در تمام عمر، در راه خدا شمشیر زد، از سوی دیگر امام صادق(علیهم السلام) در تمام عمر، شمشیر را از غلاف بیرون نیاورد.حقیقت این است که چون از اسرار این اعمال، مطلع نیستیم، تصور میکنیم تضاد در شیوه زندگی آنان وجود دارد.برای شناخت صحیح شیوه زندگی امامان، باید به زوایای زندگیشان توجه کرد و آنرا از نظر سبک زندگی، سادهزیستی، غذا، مسکن، معاشرت، اخلاق، همسران، فرزندان و ... تجزیه و تحلیل نمود .
نیز شناخت موضعگیریهای امامان در برابر قیامهای مسلحانه، برخوردهای مختلف آنان با طاغوتهای عصر، همچنین گفتار و فرهنگ مکتب آنان در همه زمینهها، ارزش این فرهنگ، شناخت احادیث ساختگی، اسرائیلیات و تحریفها، منابع مالی و درآمد امامان، مخارج و بذل و بخششهای آنان را دیگر موضوعات شایسته بررسی است.شناخت زندگی دوستان و اطرافیان و معاشرین ائمه(علیهم السلام) و چگونگی تربیت آنان توسط امامان نیز شایسته پژوهش است.
شناخت حالتهای اخلاقی، عرفانی و عبادی امامان و شیوه زندگی اجتماعی، سیاسی و برخوردهای آنان آموزنده است.بعضی از امامان، بذل و بخششهای کلان میکردند، مثلاً به یک شاعر، جایزه کلانی میدادند، ولی بعضی دیگر از دادن یک من جو اضافه بر سهمیه، از بیتالمال حتی به نزدیکترین کسان مثل برادر، دریغ میکردند.باید منابع درآمد اقتصادی امامان روشن شود، تا به دست آید تضادی در میان نیست.مسائل مبهم دیگری هست که هرکدام، بحثانگیز بوده، در بحثهای آینده، تجزیه و تحلیل خواهد شد.
در بررسی زندگی امامان، در جمعبندی و نتیجهگیری، به دست میآید دو گونه اصول در زندگی آنان نیز وجود داشت؛
نخست: اصول مشترک؛
دوم؛ اصول جداگانه، که هرکدام در اوضاع خاص، آنرا انجام میداد، ولی دیگر در وضع دیگر، آن را ترک میکرد. این مقدمه، پایه بحثهای آینده است و ما را آماده میکند دنبال مسائلی را بگیریم و به تجزیه و تحلیل بپردازیم و روشهای صحیح و سازنده زندگی امامان را بشناسیم و از آن بهرهمند گردیم .
چکیده سخن: ما در جستوجو و بررسیهای خود، بر دو اساس پیش میرویم:
اول: اصول مشترک شیوه زندگی امامان؛دوم: اصول جداگانه امامان.
این بررسی برای دستیابی به درسها و گنجینههای مهم فرهنگی و سیاسی از مکتب درخشان و ژرفاندیش امامان بزرگوار شیعه بوده، دستآوردهای سازندهای در اختیار ما میگذارد.از آنجا که از این پس به طرح موضوعی این آموزهها خواهیم پرداخت باشد که بهوسیله سنخیت یافتن با امام خویش در طریق تحقق واقعی مقدمات ظهور خلیفه خدا، گام برداریم.انشاءالله
پینوشتها :
برگرفته از آموزههای اخلاقی ـ رفتاری امامان شیعه(علیهم السلام)، نوشته محمدتقی عبدوس و محمدمهدی اشتهاردی.
1. نهجالفصاحه، ح 890؛ اصول کافی، ج 1، ص 44.
2. المواعظ العددیه، ص 133.
3. بحارالأنوار، ج 72، ص 135.
4.اصول کافی، ج 2، ص 78.
5.همان، ج 1، ص 187.
6.همان، ص 183.
7.همان، ص 256.
8.همان، ج 2، ص 74.
9.تحف العقول، سخنان امام سجاد(علیه السلام).
من کنت مولاه فهذا علی مولاه
هرکه من مولای اویم این علی مولای اوست
کتاب حاضر شامل دوازده موضوع میشود؛ موضوع اول «هلال ماه» که در آن به شأن نزول آیه، سرمشق نظم، نظم در قرآن، نظم در کلمات امیرالمؤمنین(ع)، نظم در سیره رسول اکرم(ص) و عقب ماندگی مسلمانان پرداخته است.
موضوع دوم «انفاق» و موضوع سوم «جنگ در ماههای حرام» نام گرفته است که نویسنده در آن به بررسی مقدار انفاق، انفاق در قرآن، شرایط انفاق، ماههای حرام کدام است، پیشینه ماههای حرام، فلسفه تحریم جنگ در ماههای حرام، شأن نزول، وظیفه مؤمنین در برابر یکدیگر، صلح در اسلام و صلح در قرآن پرداخته است.
موضوع چهارم «شراب و قمار» و موضوع پنجم «برخورد با یتیمان» شامل مطالبی همچون؛ بیان تدریجی احکام، فلسفه تحریم شراب، اعجاز حکمی و قانونی، علت تحریم قمار، ایتام در قرآن، اکرام یتیمان، اهل بیت پیامبر(ص) و کمک به یتیمان و سفارشات معصومین(ع) درباره ایتام میشود.
موضوع ششم «خوردنیهای حلال چیست؟» و موضوع هفتم «زمان قیامت» به مباحثی همچون؛ طیبات چیست؟، دو نمونه از قضاوتهای حضرت علی(ع)، فلسفه تحریم گوشتهای حرام، فلسفه نامعلوم بودن قیامت، اموری که فقط خدا از آن آگاه است، ضرورت بحث از علم غیب و علم غیب چیست؟ پرداخته است.
موضوع هشتم «انفال»، موضوع نهم «ماهیت روح» نام گرفته است که به واژه انفال، توزیع ثروت، برنامه اسلام برای توزیع عادلانه ثروت، واژه روح در قرآن، دیدگاه خداپرستان و مادیها در مورد روح، دلایل وجود روح، ارتباط با ارواح در سخنان حضرت علی(ع) پرداخته است. موضوع دهم به برخی از مسائل شرعی زنان پرداخته است.
موضوع یازدهم «سؤال درباره کوهها» و موضوع دوازدهم «ذوالقرنین» نام گرفته است که در آن به مسائلی همچون؛ فرق ظلم و هضم، مراحل رستاخیز، سرگذشت شگفتآور ذوالقرنین، شخصیت ذوالقرنین و سخنی درباره یأجوج و مأجوج پرداخته شده است.
کتاب حاضر حاصل سخنرانیهای آیتالله مکارم شیرازی است که در ماه مبارک رمضان سال 1428 هـ.ق در شبستان امام خمینی(ره) حرم کریمه اهل بیت حضرت معصومه(س) پس از اقامه نماز ظهر و عصر، برای روزهداران بیان شده و پس از تنظیم و تصحیح و تنقیح و ذکر مآخذ و مراجع مطالب و حذف مکررات و توضیح نقاط مجمل به عنوان «سؤالات قرآنی» نامگذاری شده است.
مباحث مذکور تنها به آن دسته از سؤالات قرآنی پرداخته که با جمله «یسئلونک» شروع شده، که پیرامون داوزده موضوع دور میزند. 9 موضوع اول کتاب در همان ماه مبارک بیان شده، و سه موضوع آخر از تفسیر نمونه البته با اصطلاحاتی گرفته شده است.
چاپ اول کتاب «از تو سؤال میکنند: مجموعه سؤالات قرآنی از پیامبر اکرم(ص)» سلسله مباحث تفسیری آیتالله مکارم شیرازی گردآوری «ابوالقاسم علیاننژادی دامغانی» به همت انتشارات «امام علیبن ابیطالب(ع)» در 240 صفحه وزیری با بهای 17000 ریال 18 آذرماه سال جاری روانه بازار نشر شده است
تقویت اراده عوامل متعدّدى تأثیر گزار هستند که باید رعایت شده و با عواملى که موجب ضعف اراده مىشود مبارزه گردد: 1- اصل مقاومت: اولین اصلى که باید رعایت شود، اصل مقاومت است که روان شناسان از آن به عنوان "اصل تسلیم ناپذیرى" یاد مىکنند. معناى اصل مقاومت آن است که انسان در برابر شکستها و ناکامىها مقاومت کند؛ زیرا برخى از شکستها زمینه پیروزىهاى بزرگ را فراهم مىکند. یکى از نویسندگان مىنویسد: "هرگاه برایتان مسئلهاى پیش آید که به نظر بسیار مشکل، نا امید کننده و غیر قابل حل مىرسد، آنچه شما را تا حصول پیروزى یارى خواهد کرد، اصل "تسلیم ناپذیرى" است.(1) 2- امید داشتن: دومین اصلى که نقش بنیادى در تقویت اراده دارد، امیدوارى است. انسان باید در زندگى با امید زندگى نماید. یأس و نا امیدى انسان را از رسیدن به هدف باز داشته و روند زندگى را دچار مشکل مىکند. آن دسته از بزرگان که قلههاى موفقیت را کسب نمودند، امید به زندگى داشتند. از سوى دیگر برخى که در زندگى موفق نبودند، معمولاً نا امید بوده و یأس در زندگى آنها حکومت مىکرده است. "فیلس سیمولک" مىنویسد: "به کار بردن و نگارش کلمات منفى، ویرانگر و مخرّب است. این کلمات قفل هایى هستند که بر درهاى ورودىِ هر راه حلى زده مىشود تا ما را براى شکست آماده کند. بر عکس کلمه "آرى" هیجان مىآورد و تحرک مىبخشد...".(2) 3- مبارزه با عادت ناپسند: یکى از عوامل مهم تقویت اراده، مبارزه با عادتهاى بد و ناپسند است؛ از این رو باید سعى شود با هواهاى نفسانى (که انسان را به اعمال ناپسند مىکشاند) مبارزه شده و از عادات ناپسند جلوگیرى گردد. "ویلیام جیمز" روانشناس معروف مىگوید: "یک نه گفتن به عادت بد موجب مىشود شخص براى مدّتى تجدید قوا کند و بدین وسیله ضعف اراده خود را به تدریج بر طرف سازد".(3) در اسلام نیز به مبارزه علیه هواهاى نفسانى که زمینههاى عادت بد را فراهم مىکند پیامبر اسلام (ص) می فرماید:"الشّدید من غلب نفسه؛(4) کسى قوى و با اراده است که بر هواى نفس خود چیره شود". 4 -تلقین به داشتن اراده قوى: یکى از عوامل مهم تقویت اراده، تلقین کردن است که انسان اراده قوى دارد. انسان باید این گونه باور داشته باشد که "من مىتوانم بر مشکلات پیروز شوم. من مىتوانم در امتحان موفق شوم. من اراده قوى و پولادین دارم". در این خصوص سخنى از ناپلئون شنیدنى است: "باید کلمه "نمىشود" از قاموس زندگى و از لغت محو گردد و از شنیدن واژههاى "نمىشود، نمىتوانم و نمىدانستم" (نباید استفاده کرد)...".(5) 5- داشتن هدف روشن: متأسفانه آن عدّه که دچار ضعف اراده مىشوند و از فعالیتهاى موفقیّتآمیز دست بر مىدارند، آنانى هستند که هدف معیّن و تعریف شده ندارند. اینان فعالیتهاى خویش را نیمه کاره رها مىکنند. براى تقویت اراده باید اهداف معیّن داشت. 6- تمرین تمرکز حواس: تمرین تمرکز حواس یکى از راههاى تقویت اراده است. براى تمرکز حواس باید نظم و انضباط در همه امور زندگى ایجاد کرده و با برنامه ریزى فعالیتهاى خویش را پیش برد. 7- انجام وظایف الهى: یکى از عوامل مهم تقویت اراده، انجام وظایف الهى و حاضر دانستن خداوند در همه صحنههاى زندگى است. نماز را اوّل وقت خواندن، مقررّات الهى را رعایت نمودن، اجتناب از گناه، هر کدام مهمترین عامل تقویت اراده به شمار مىآید. کسى که روزه مىگیرد؛ در واقع با تمام هوسها و رذایل اخلاقى مبارزه مىکند. کسى که به عبادت خداوند مىپردازد، آرامش روانى پیدا مىکند. آرامش روانى مؤثرترین عامل تقویت اراده است. یکى از بزرگان مىگوید: "خداوند بزرگترین گنج آرامش من است. من دیگر شتاب نخواهم کرد. او به من فرمان داده است که گاهى بایستم و آرام باشم...".(6) 8- اعتماد به نفس: خودباورى و اعتماد به نفس نیز عامل مهم تقویت اراده است. اگر انسان استعداد و قابلیتهاى خویش را بشناسد و باور کند که توان انجام خیلى از چیزها را دارد، در تصمیمگیرى خویش دچار مشکل نمىشود. 9- بهرهگیرى از سرگذشت انسانهاى با اراده: خواندن سرگذشت انسانهاى با اراده، عامل تعیین کنندهاى در تقویت اراده است. خواندن زندگى نامه انسانهاى با اراده موجب مىشود که انسان در برابر عواملى که موجب ضعف اراده مىشود، مقاومت نموده و عوامل تقویت اراده را تجربه کند، مثلاً یکى از عوامل موفقیت "پشتکار" است. علامه امینى (ره) صاحب کتاب ارزشمند الغدیر جهت تدوین این کتاب به کشورهاى مختلف سفر کرد. یکى از سفرهاى وى به هندوستان حدود شش ماه طول کشید. پس از بازگشت از هند پرسیدند: هواى هندوستان چگونه بود؟ وى پس از اندکى تفکر پاسخ داد: من به دلیل این که همواره سرگرم مطالعه بودم، نفهمیدم هواى آن جا در این مدّت چگونه بود! مفسر کبیر قرآن، علامه طباطبایى، نمونهاى از افراد با اراده و مصمم است. او در پنج سالگى مادر و در نه سالگى، پدرشان را از دست مىدهند و ممرّ معاش ایشان و برادرشان از کودکى، منحصر به زمین زراعتى در قریه شادآباد تبریز بوده است. علامه طباطبایى به علت تنگ دستى ناچار مىشود از نجف اشرف دوباره به ایران مراجعت نمایند و ده سال در همان قریه به کشاورزى اشتغال ورزند.(7) با این وصف ایشان با تلاش پیگیر و مجاهدت مستمر توانست تفسیرى به رشته تحریر درآورد که به جامعیت آن، تفسیرى یافت نمىشود. در کتاب رمز پیروزى مردان بزرگ از آیتالله جعفر سبحانى و سیماى فرزانگان از رضا مختارى داستانهاى زیادى از بزرگان نقل شده است. توصیههاى کاربردى براى تقویت اراده : 1 - پیش از انجام هر کارى به جنبهها و آثار مثبت و منفى آن توجه کنید، زیرا با آگاهى از زیانها یا منافع کارى، انگیزه براى ترک یا انجام کار بیشتر مىشود و به طور طبیعى اراده قوى مىگردد. 2 - همواره سعى کنید با خواستههاى نفسانى و عادتهاى ناپسند مبارزه کنید.در این رابطه به یک نمونه اشاره می کنیم : روزى شهید محراب آیت اللَّه مدنى به خادمش گفت: هوس کباب کردهام، مىتوانى چلوکباب تهیه کنى؟ البته سعى کن از جایى بخرى که تمیز و غذایش خوشمزه و لذیذ باشد. خادم مىگوید: من که هیچ وقت ندیده بودم آقا غیر از نان و گوجه یا پنیر و چاى شیرین غذاى دیگرى بخورد، با شوق و عجله گفتم: الان آماده مىکنم. زود حرکت کردم تا آقا از تصمیم خود برنگردد. هنگام حرکت به من فرمود: موقع آمدن غذا را در چیزى بپیچ تا دیگران متوجه نشوند. گفتم: به چشم! حرکت کردم. از رستورانى که آشنا بود، غذا تهیه کردم و با اشتیاق فراوان در حالى که آن را مخفى کرده بودم، به منزل برگشتم. سفرهاى در اتاق آقا پهن کردم و غذا رإ؛ّّ روى سفره گذاشتم. عرض کردم: آقا! سفره آماده است. تا غذا سرد نشده بفرمایید. فرمود: شما تشریف ببرید بیرون، بعد از نیم (یا یک) ساعت بیایید، ظرف و سفره را جمع کنید. زمان مقرر به اتاق برگشتم، اما با شگفتى و ناراحتى متوجه شدم آقا غذا را میل نکردهاند، پیش خود خیال کردم لابد چیزى در غذا دیده یا باب میلش نبوده که نخوردهاند. پرسیدم: غذا باب میل شما نبود؟! فرمود: غذا باب میل بود و هیچ مشکلى نداشت.گفتم:پس چرا تناول نفرمودید؟ گفت: از اول هم بناى خوردن نداشتم. چند روزى بود این نَفْس، هواى چلوکباب کرده بود. مىخواستم او را ادب کنم و به او بفهمانم اگر بخواهم مىتوانم فراهم کنم، اما این کار را نمىکنم. خواستم غذا را جلوى چشم نفس قرار دهم، تا آن را ببیند و عطر آن را استشمام کند، وقتى به او ندادم، دیگر چنین هوسى نکند. 3 - خود را به انجام وظایف و تکالیف دینى مقید نمایید، همواره سعى کنید نماز خود را اول وقت بخوانید، حتى اگر مشغول نوشتن مطالبى باشید که فقط چند سطر یا کلمهاى از آن باقى مانده باشد یا با کسى مشغول صحبت کردن هستید، آن را رها کنید و خواسته و میل درونى خود را فداى اراده انسانى خود سازید، انجام تکالیف و عباداتى هم چون نماز در اول وقت و روزه و حج و جهاد و صدقه و انفال مالى، باعث تقویت اراده مىگردند. 4 - همواره در مقابل سختىها و ناملایمات زندگى (کار و تحصیل و غیره) بردبار باشید و استقامت به خرج دهید. 5 - سعى کنید هر روز، در وقت معینى مثلاً صبحها، دقایقى را به ورزش و نرمش اختصاص دهید. 6 - نفس انسان، مخصوصا جوانان به خواب بعد از اذان صبح تمایل دارد، جهت تقویت اراه با این میل نفسانى مبارزه کنید. 7 - پیوسته به خود تلقین کن که من ارادهاى قوى دارم و توان مبارزه با خواستههاى نفسانى خویش و هم چنین غلبه بر مشکلات و مصایب را دارد. از شکست خوردن نمىهراسم. اگر موفق نشدم، با کسب تجربه و انرژى و نشاط بیشتر مجددا اقدام مىکنم تا به هدف و مقصد خود برسم. من توانایى رسیدن به هدف و برطرف کردن موانع و مشکلات را دارم. 8 - کارى را که شروع کردید، با حوصله و دقت به پایان برسانید و از رها کردن یا سر هم بندى آن بپرهیزید. 9 - با رعایت بند اول این توصیه و مشورت با دیگران در تصمیمگیرىها سرعت عمل داشته باشد. از وسواس و دودلى و امروز و فردا کردن دورى کنید. 10 - فکر خود را هم زمان به چند کار مشغول نکنید. سعى کنید همواره توجه شما به یک کار معطوف گردد. 11 - تدبیر، نظم و انظباط را در همه امور زندگى خود جارى سازید. با برنامه ریزى دقیق و منطقى، کارهاى خود را پیش ببرید. در برنامهریزى جایى براى انعطاف و جایگزین کردن امور غیر قابل پیش بینى بگذارید. زمان غذا خوردن، استراحت و خوابیدن، مطالعه و تفریح نمودن روى برنامه باشد. تجربه نشان داده افرادى که کتاب، لباس یا وسایل شخصى خود را در جاى منظمى نمىگذارند بلکه هر جا که خواستند مىاندازند یا به وضع لباس و کفش و ظاهر خود توجه ندارند، به تدریج در عرصههاى مهم زندگى نمىتوانند تصمین جدى بگیرند، اگر چنین وصفى در شما است، آن را تغییر دهید. 12- سعى کنید در همه کارها به ویژه امور تحصیلى، تمرکز حواس پیدا کنید و از طریق تمرکز حواس، اراده خود را تقویت نمایید